سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















روزنوشت یک دختر بچه

بالاخره موفق شدم یه کم به روش های مختلف ملت رو به قطب خودم جذب کنم و از وابستگی لحظه به لحظه به حضور مهندس کم کنم..

بماند که روی تمام گند کاری هاشون ماله کشیدم و مهندس به روی خودش نیاورد... حالا اینا شدن بچه های من و مهندس هر چی بخواد غر بزنه جلوی من روش نمیشه .. همین چیزی بود که میخواستم ...

حالا مونده درست کردن یه سری اخلاق ها و یه سری شخصیت های زیر آب زده شده جلوی مهندس و مهمتر از همه سیستم درامد شرکت ... 

فعلا دو نفریم که مشکل داریم با این سیستم ..یک نفر دیگه و مهندس هستند که حق نظر دارند..باید وقت گذاشت تا درست بشه .. 

امید به خدا 

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/16ساعت 9:42 عصر توسط دختر خانوم| نظرات ( ) |